کیان مامان کیان مامان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

... باز باران

عشق مامان و بابا،20 هفته شد ..هوررررااااااا

خدایـــــــــــــــا شکرت،ممنونیم که کمکمون کردی تا نصف راه رو بسلامت گذروندیم و ممنون که باقیشم مواظبمون هستی.....                   پسر عزیزم،امروز شما 20 هفته رو هم تموم کردی به لطف خدا،و این یعنی که نصف راه رو بسلامت پشت سر گذاشتیم!و بهونه ای شد تا باز بیام و است چند خطی از این روزا بنویسم... واسه من که عین برق و باد گذشت و باورم نمیشه،خداروشکر هم راحت بود هم شیرین! ایشالا باقیشم همینطور باشه! روزا دارن میگذرن و شما داری شیطون تر میشی،حرکاتت واضح تر و محکم تر میشه بعضی وقتا قلقلکم میاد مامانی.... قربونت برم هر چقدر دوست داری قلقل...
15 مهر 1392

انتخاب اسم،واسه نفسمون...

انتخاب اسم یکی از جذابترین و سخت ترین مراحل بچه دار شدنه....که خوب واسه ما بیشتر جذاب بود تا سخت،آخه منو بابایی قبل اومدن شما دو تا اسم انتخاب کردیم واسه نینی آیندمون! یکی اسم دختر،یکی هم اسم پسر... که بعدا هم هر اسمی به گوشمون میخورد هر چند زیبا اما جای اسمهای انتخابی مارو نمی گرفت... اون اسمها اینا بون: باران واسه دخترمون کیان واسه پسرمون . . . بله،و این شد که بعد اینکه دکتر جان جنسیت شما رو قطعی کرد و گفتن شما 100% یه گل پسری دیگه ما مشکل اسم نداشتیم...چون از قبل واسه پسر عزیزمون اسم انتخاب کرده بودیم! و این شد که اسم شما شد..........              &...
10 مهر 1392

لیست سیسمونی...

بله،سیسمونی،مبحثی که خیلی هیجان انگیز و دوست داشتنیه در حین حال نیاز به دقت هم داره! اینکه بخوای خونه رو واسه اومدن نینی کوچولوی تو راهیت آماده کنی واقعا لذت بخشه... خوب در کنار این لذت بخش بودن،یه مامان بی تجربه ای مثل من باید حسابی بگرده و ببینه که واقعا چیا لازم داره نینی کوشولوش؟!؟ لوازم خواب؟   ....حمام؟ .....بازی؟ .......لوازم غذا خوری؟  لوازم حمل؟ خلاصه این شد که منم گشتم و گشتم  و پرس و جوها کردم و از تجربیات بقیه استفاده کردم تا با توجه به نیازهای جوجه گلم و سبک زندگیمون به یه لیست جامع و کامل و کاربردی برسم! البته لیست من جمع و جوره،چون دوس دارم چیزای لازم چند ماه اول رو تهیه کنم و بعدا ایشالا ...
9 مهر 1392

آغاز هفته 20

خدایا شکرت امروز  هفته هم تموم شده و وارد هفته شدیم! امروز با بابایی و خاله ،واسه سونوگرافی سلامت جنین رفتیم پیش عمو دکتر.... وای خیلی هیجان انگیز بود!  تمام قسمت های بدن شما رو دکی به تفکیک نشون داد!خداروشکر که همه چی خوب بود!  شما هم داشتی شیطونی میکردی    قربونت برم!   دست و پاهاش کوچولوی شما،قلبت که تالاپ تولوپ داشت میزد و... خداروشکر سر حال وشاد  وای خیلی دیدنی بود خلاصه!  وزن شما 255 گرم  وقد هم 15 سانتی متر بود،مامان قربونت بره!  راستی امروز دکی جنسیت شما رو 100% کرد و دیگه شما از 60% ای در اومدی.......بله بله شما گل پسری،تاج سری.....   اینم عکس سونو...
8 مهر 1392

بَبو بَبو.......

سلام عزیزم،امروز از مطب دکتر باهام تماس گرفتن و وقت سرکلاژ رو اطلاع دادن،سه شنبه 19 شهریور باید برم بیمارستان راستش سری پیش که رفته بودیم پیش عمو دکتر،گفت که بهتره واسه محکم شدن جای جوجه اینکارو انجام بدی،منم که تمام فکرم حفظ سلامتی و راحتی شماست با توکل به خدا گفتم باشه عمو جون هرجور صلاح میدونید!  خلاصه گفتم الان که وقت دارم بیام و خبر بدم که ممکنه تا چند وقت نتونم بیام وبلاگ و چیزی بنویسم.... چون تا دو هفته باید استراحت مطلق باشم عزیزم!   ایشالا که همه چی به خوبی پیش بره و جای شما محکم تر بشه تا راحت تر تو شکمم شیطونی کنی عزیزم! مواظب خودت باش گلم ...
17 شهريور 1392

خدایــــا بازم شکرت...

هر چی بگم کمه،زبونم قاصره...فقط میتونم بگم،خدا جونم بازم شکرت! خدایا ازت ممنونم که هر روز بیشتر ما رو متوجه خودت میکنی،مایی که تو رومزه زندگی مشغول غفلتیم!!!! خدا جونم شکرت،که دلشوره ی امروزمم به خوشی ختم شد!!!! خدایا از اینکه همیشه استرسم رو به یه اطمینان ختم میکنی ازت ممنونم،پس من کی میخوام آدم بشم،که تو هستی؟!؟! خدایا کمکم کن ایمانم به تو محکم تر بشه!خدایا کمکم کن اعتمادم بهت استوار تر بشه!مشکل از منه میدونم،پس کمکم کن!!!!تا ایمانم رو قوی تر کنم!تا وقتی میگم خدایا راضیم به رضای تو....خدایا توکلم فقط به توئه....واقعا فقط و فقط تو باشی! خدایا میگم عاشقتم،و عاشقانه دوستت دارم!!!!!!! جوجه مامان سلام! امروز رفتیم سونوگرافی غ...
27 مرداد 1392

یه جوجه 10 هفته ای....

سلام گل مامان خوبی نفس؟ دیشب تا صبح نخوابیدم...همش استرس داشتم! استرس امروز رو که قرار بود برم پیش دکتر...توکلم به خداست ولی خوب چه کنم که من خدای استرسم! خلاصه خداروشکر رفتیم و همه چی خوب خوب بود و منو بابایی خیلی خوشحال شدیم و خدارو شکر کردیم! تازه اینبار بابایی هم موقع سونوگرافی اومد تو و شما رو دید و کلی ذوق کرد و هی از دکتر سوال میکرد!!!! اینبار ماشالا خیلی واضح دیدمت و کلی ذوق کردم،خدارو بابت این خوشحالی شکر ایشالا هر روز به خیر و خوشی بگذره و سالم بیایی بغلمون! راستی قدت 4.11 سانتی متر بوده،مامان قربون قدت بشه!!!! حالا از امروز تا وقت بعدی که واسه غربالگری و تو هفته 12 ، روزشماری میکنم ایشالا تا آخرش همه چی خوب پیش میره ...
10 مرداد 1392

خدایا شکرت...

سلام عشق مامان،سلام نفس،سلام جیگر....خوبی؟ دیروز رفتم سونوگرافی و خداروشکر قلب کوچولوت تشکیل شده بود...خیلی خوشحالم خیلی....اتو عمرم انقدر خوشحال نبودم....خدایا شکرت! خیلی استرس داشتم،خیلی کلافه بودم،قلبم تو دهنم میزد.....تا وقتی دکتر تورو تو مانیتور بهم نشون داد....خیلی لحظه ی قشنگی بود.....اینکه یه موجود زنده در وجودت داره شکل میگیره واقعا بینظیره!!!! خدایا شکرت بخاطر این احساس! بابایی هم خیلی خوشحاله انگار از دیروز حسش به تو بیشتر شده،انگار واسش یه قدم قضیه جدی تر شده! قربونت برم،مواظب خودت باش....دوستت داریم!   ...
20 تير 1392

یه جوجه 5 هفته ای....

سلام عزیزم،خوبی نفس؟!؟! امروز که شما 5 هفته و دو روز بودی رفتم سونوگرافی،طبق گفته دکتر واسه دیدن ساک بارداری.... خداروشکر ساک رو دیدیم خیلی ذوق کردم خیلی حس خوبی بود عزیزم...دارم ثانیه ها رو میشمرم واسه دیدن قلب کوچولوت.....دو هفته دیگه باید برم سونوگرافی دوباره!!!! از خدا میخوام قلب کوچولوت مثل ساعت کار کنه و من جیک جیکتو بشنوم! مواظب خودت باش عزیز دلم.... دوستت دارم !   ...
5 تير 1392
1